روایت توانمندسازی بانوی سرپرست خانوار با تولید و فروش لبنیات سنتی
بانوی سرپرست خانوار قزوینی با راهاندازی طرح خودکفایی در حوزه لبنیات، به توانمندی رسیده و از حمایت کمیته امداد خارج شده است.
به گزارش کارآفرینان موفق به نقل از بازارکار از پایگاه اطلاعرسانی کمیته امداد، پس از سپری کردن سختیهای زیاد، حالا «کبری قجری»، بانوی سرپرست خانوار قزوینی، برای خودش کسب و کاری دست و پا کرده است. تا پیش از این، او مددجوی کمیته امداد بود و زندگی خود و دخترش با سختی سپری میشد. حالا اما با کمک این نهاد، زندگی را از نو ساخته است. او آرزو داشت که کسب و کاری داشته باشد، که حالا به آن دست پیدا کرده است.
زندگی کبری و دخترش، پر از فراز و نشیب بوده است. بالا و پایین زندگی او این قدر زیاد بوده که حالا تعجب میکند از این همه سکون و آرامش. به قول خودش، تا همین ۲ سال قبل، یک روز خوش در زندگیاش ندیده بود. زندگی با دور تند، افتان و خیزان، شتابنده و پر از تنش و مشکل برای او سپری میشد. او میگوید که زندگی مشترکش را با امید و آرزو شروع کرد، روزهای اول زندگی خوب بود، بعد اما شرایط تغییر کرد و او با یک دختر کوچک، مجبور به جدایی شد. مشکلات ریز و درشتش اما بعد از آن، بعد از جدایی شروع شد.
کبری سن و سالی نداشت، در دهه چهارم زندگیاش بود که دست دختر کوچکش را گرفت و سرپرستیاش را قبول کرد. آن زمان، او نه شغلی داشت و نه درآمدی. کبری میگوید که خودش را در زندگی تنها و بیکس میدید. با این وجود به خاطر دخترش باید تلاش میکرد.
این بانوی سرپرست خانواده میگوید که تنها نقطه امید آن روزهایش، دخترش بود و بس، بنابراین شغلی برای خودش دست و پا کرد. او اما از شغلش راضی نبود، هر روز خودش را به سختی، به محل کارش میکشاند تا لقمه نانی به دست بیاورد. در ذهن کبری همیشه یک آرزوی دست نیافته وجود داشت. او همیشه به این فکر میکرد که مستقل شده و برای خودش، کسبوکاری راه انداخته است. آرزویی که به نظر دور و دست نیافتنی میآمد.
دو سال قبل این بانوی خوشفکر که اهل قزوین است و در شهرستان اقبالیه، زندگی میکند، حتی فکرش را هم نمیکرد، زندگیاش از این رو به آن رو شود. او میگوید آن زمان که تازه طعم سخت سرپرست خانواده بودن را چشیده بود، یکی از اقوامش به او پیشنهاد داد تا تحت پوشش حمایتی کمیته امداد امام خمینی (ره) قرار گیرد. او هم به دلیل شرایط سخت زندگیاش، قبول کرد تا چتر حمایتی کمیته امداد، بالای سرش بیاید. بعد اما زمانی که متوجه شد میتواند از همین کمیته وام اشتغالزایی بگیرد، سریع دست به کار شد و برای دریافت وام اقدام کرد.
آرزوهایی که محقق میشوند
کبری حالا یک مغازه لبنیاتی در شهرستان اقبالیه دارد. در مغازه او، شیر، ماست، پنیر، کشک، کره و سرشیر تازه تهیه و به مشتریها عرضه میشود. این سرپرست خانواده میگوید اگر تا همین چند وقت پیش، خودش را به سختی و از سر اجبار، به محل کارش میکشاند، حالا اما، هر روز صبح با عشق و علاقه کرکره مغازهاش را بالا میدهد. برای این که به این آرزو هم برسد، قجری به ساختمان کمیته امداد امام خمینی (ره) رفت و از آنها کمک گرفت. وام ۲۰ میلیونی او، هزینه دستگاههای تولید لبنیات تازه شد.
تا همین دیروز، نقطهای که امروز کبری، در آن قرار دارد، آرزویی دستنیافتنی بود، حالا اما همه چیز، تغییر کرده است. او به خودش جرات داده است و دوباره آرزو میکند. کبری میگوید، دوست دارد، خانهای از آن خودش داشته باشد، خانهای که حالا در آن زندگی میکند خیلی کوچک است و برای او نیست، دخترش برای درس خواندن نیاز به اتاق و فضای شخصی دارد. حالا کبری با امید و آرزو زنده است، آرزوی خانهدار شدن، خانهای که اتاق خواب هم دارد و دخترش، میتواند در آنجا درس بخواند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0