معراجی منتقد ادبی در مراسم رونمایی؛

“آزادی” شاه‌بیت اشعار سعید سلطانی طارمی‌ست

✍ #رضا_قاسم‌پور عصر پنج‌شنبه ۲۹ آبان ۴۰۴ به همت انجمن ادبی اشراق و انتشارات دانیار، مراسم رونمایی از چهار کتاب استاد سعید سلطانی طارمی با عناوین: 🔻ترجمه شعرهایی که خواب دیده‌ام 🔻”به جای هر حرف شعری” 🔻”خاطره‌های ازلی” 🔻”آب تشنه بود” در کافه کتاب کوکو جهانشهرکرج با حضور نویسنده،شعرا،منتقدین و دیگر علاقمندان تازه‌های نشر با […]

✍ #رضا_قاسم‌پور

عصر پنج‌شنبه ۲۹ آبان ۴۰۴ به همت انجمن ادبی اشراق و انتشارات دانیار، مراسم رونمایی از چهار کتاب استاد سعید سلطانی طارمی با عناوین:
🔻ترجمه شعرهایی که خواب دیده‌ام
🔻”به جای هر حرف شعری”
🔻”خاطره‌های ازلی”
🔻”آب تشنه بود”
در کافه کتاب کوکو جهانشهرکرج با حضور نویسنده،شعرا،منتقدین و دیگر علاقمندان تازه‌های نشر با شکوه هرچه تمام‌تر برگزار گردید.

🔷پس از سخنان آغازین رضا قاسم‌پور(دبیر انجمن ادبی اشراق) اساتید سید مرتضی معراجی و آقامجیدی(منتقدین ادبی) در خصوص کم و کیف مجموعه‌های منتشره سخنرانی نمودند. پس از شعرخوانی خانم فروزنده مستوفی و توضیحات خانم رحیمی (ناشر دانیار)
نهایتا استاد سعید سلطانی طارمی سخنانش را در چرایی و چیستی آفرینش‌های قلمی خود ارائه نمود. در پایان سلطانی به سوالات حاضرین در خصوص کتب رونمایی شده پاسخ گفتند.

🔷آزادی؛ شاه‌بیت اشعار سلطانی

معراجی ضمن تبریک انتشار همزمان چهار کتاب از سلطانی افزود:در ادبیات معاصر نمی‌توان از نیما گذشت هنوز شعر نیمایی ظرفیت‌ساز است. سلطانی در کنار ادبیات کهن و کلاسیک، حرف‌های نو در شعر نیمایی و سپید دارد. گفتگو جایگاه ویژه‌ای در شعر سلطانی داشته و جان‌بخشی به کلمات از ابتکارات اوست. همچنین خانم‌ها جایگاه ویژه‌ای در شعرش داشته و خودنمایی می‌کنند. آزادی حتی در شعرهای عاشقانه هم از دغدغه‌های جدی سلطانی بوده و در اثنا اشعارش به تحولات خاورمیانه و ایران می‌پردازد. معراجی با اشاره به اسطوره‌های ملی افزود:اسطوره در اشعار سلطانی ساری و جاری بوده و در یک کلام اشعار سلطانی غالبا فانتزی است.

🔷سلطانی دنباله‌رو کسی نیست

آقامجیدی از منتقدین ادبی نیز ضمن استقبال از برگزاری مراسم رونمایی و چاپ نفیس کتب افزود: اشعار سلطانی مثل رمان‌هایش کشش‌دار بوده و قابل ستایش است. مهمتر اینکه وی ضمن مطالعه آثار شعرای قدیم و جدید دنباله‌رو کسی نیست.
عجین بودن به تخیل، تشخیص و جان‌بخشی به کلمات، استفاده از فن‌ مناظره در اشعار، بهره‌مندی از واژه‌های علمی و ریاضی و توجه به عشق و امیدآفرینی از ظرائف شعری سلطانی‌ست.
وی در پایان با خوانش اشعاری از مجموعه‌های منتشر شده مصداق‌های عینی مختصات شعری سلطانی را عرضه نموده افزود: در شعر سقفی وجود ندارد هرکس برای شعر سقفی مشخص کند باخته است.

🔷از دبیرستان شریعتی تا دانشگاه تهران

“سعید سلطانی طارمی” متولد ۱۳۳۳ بخش چورزه، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در طارم و متوسطه را در دبیرستان پهلوی (شریعتی زنجان) گذرانده است.
وی سال ۱۳۵۷ در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد.”
تاکنون از این نویسنده منتشر شده است:

🔸زلزله زادگان رمان نوجوان
(انتشارات محراب قلم ۱۴۰۴)
🔸من دیگر کودک کار نیستم
(رمان نشر دانیار ۱۴۰۳)
🔸عروض به زبان امروز
(نشر نی چاپ دوم ۱۴۰۰)
🔸پیش از پستچی رمان نوجوان (انتشارات محراب قلم ۱۳۹۹)
🔸سریه رمان انتشارات
🔸 روشنگران و مطالعات زنان ۱۳۹۷
🔸بدایع شکوهمند زن و زمین
مجموعه شعر
(انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ۱۳۸۵)
🔸از زلفهای خورشید گرفتن
(مجموعه شعر)
(انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ۱۳۸۵)
🔸رجز خوانی مستانه ی قابیل
(مجموعه شعر نشر اشاره ۱۳۷۹)

🔷 آثار در دست انتشار

🔸آخرین آقا محمدخان
(دو داستان نشر دانیار)
🔸روز کپور
(مجموعه داستان نشر دانیار)
🔸آن مرد دروغگو نبود
(رمان نشر دانیار)

🔆 “ترجمه شعرهایی که خواب دیدم”

در خانه
یک گلدان دارم دم پنجره
یک پیاز کوچک در کشو
و یک تنهایی بزرگ در آینه ها
پیاز را نکاشته ام هنوز
گلدانم اما
نام تو را لبخند می زند.
خانه ام بوی مریم میگیرد،
و تنهایی از آینه هایم میرود.

🔆”به جای هر حرف شعری”

فردوسی جوان
با مادیان سرخ نبوغش می تازد
در میدان
دیوانی از رجز
از چشم هاش برون میریزد
و گرد و خاک واژه میانگیزد
وقتی غبار واژه فرومی خوابد
میبینم
که رستم دلیر
خسته، ملول، پیر
آنجاست، تکیه کرده به شمشیرش
می گرید:
«دست از سرم بدار
صد سال میشود که به زابل
باران نیامده.»

🔆”خاطره‌های ازلی”

توی فنجان آهویی
داشت دنبال پلنگی میکرد
و درازای نگاهش در دشت
گسترش می یافت
و پلنگ آرام آرام
پشت یک تاقی سبزی زده پنهان میشد
جای پایش را
بوی رگبار شدیدی پرمیکرد
زن کولی گفت:
سفری در راه است
و زنی با تو سفر خواهد کرد
که دلی بی تاب
و دهانی تند
و سری حادثه جو دارد
میتوانی نگران دل خود باشی
`
🔆 “آب تشنه بود”

سیبی از شاخه خودش را چید
و به دستت داد
مزه‌ی وسوسه را دیدی و فهمیدی
خوردنت آمد و گازی خوردی
سیب لبخند زد و مرسی
.گفت
عدد از جای دهانت جوشید و زمان آمد و با اعداد
لحظه ها را صف کرد
لحظه ها در صف طولانی خود چندین قرن
منتظر ماندند
تا خدا آمد و از صلح سخن گفت

🍃🌸 @Reza_Qasempour